برای خوانندههایی که نمیدونن:
یک سری سواله که داره توی اکیپمون میچرخه و من هم توی این چرخه هستم :))
خب تا اینجا با یک کاراکتری روبرو شدیم که در درون به شدت به کم بودن و ناتوان بودن خودش باور داره....
و "بنابراین" "هم زمان" احساس "خدا" بودن میکنه :)))
دارید فکر میکنین دیوونه شدم.... درسته؟!؟!؟ :))))
نه! دارم جدی میگم :))))
دیروز خیلی خسته از درس و کار رسیدم خونه....
انقدری که تقریبا هیچ انرژی مثبتی رو نمیتونستم بگیرم....
توی اون شرایط و توی اون سطح از خستگی چی سر تا سر وجود آدم رو میگیره؟
شاید سکون
شاید یه تماس با یه دوست....
خب میخوام این موضع رو اینجوری شروع کنم:
"اختلال خودشیفتگی یعنی نبود عزت نفس. حرمت نفس. اعتماد به نفس. خوددوستی یا حتی در وضعیت وخیمش نفرت از خود!"
ولی این دقیقا خلاف چیزی هست که از خودشیفتهها میبینید درسته؟!؟! :)
شما اونها رو آدمهایی پر از اعتماد به نفس میبینید که خیلی شدید توی جمع ابراز وجود میکنن... خیلی دیگران رو تحقیر میکنن.....
به شدت با دیگران رقابت میکنن....
تعداد صفحات : 0